۱۲ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

دیتا چیز عجیبیه

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۳ آبان ۹۷
  • ۱۸:۱۴
  • ۳ نظر

چندوقتی هست که قسمت امار وبلاگ را جدی گرفته ام و دقیق تر بررسی میکنم. ابزار ساده ای است اما دقت در نتایج ان باعث میشود که از یک چیز سطحی اطلاعات عمیق تری پیدا کنم. مثلا من میدانم که یک نفر هست که با گوشی تمام پست های اینجارا چندروز یکبار چک میکند و اگر کامنت و جواب کامنتی باشد حتما ان را میخواند. اندرویدش ورژن5.1 است این یعنی انقدرها حوصله به روز بودن تکنولوژیش را ندارد. یک نفر دیگر هست که اینجارا از اینوریدر میخواند. پست هایی که نیمه شب نوشته می شوند از روی صفحه وبلاگ های به روز شده بیشتر دیده میشوند و این یعنی ادم هایی که نیمه شب بی خوابی گرفته اند به دنبال این هستند که بفهمند کس دیگری که مثل انها در آن ساعت بیدار است به چه فکر میکند. 
زمان کنکور کارشناسی، معلم دیفرانسیلی داشتیم ( خدایش نگه دارد.) که ساعت های مطالعه هفتگی مان را میپرسید و بنا بر ساعت هرکس، بینش عمیقی نسبت به احوالات روحی مان داشت. 
دیتا مثل گوی شیشه ای یک پیش گو می ماند. 
این ما نیستیم که این اعداد را تفسیر میکنیم بلکه این اعداد هستند که ما را برای دیگران تفسیر میکنند.

در وطن خویش غریب

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۱ آبان ۹۷
  • ۲۰:۳۱
  • ۱ نظر

این روزها غمگینم و در همان حال پر از ذوق و شوق هستم برای دوستانم. این روزها، قرارهای کوه کمتر شده و در هر جمعی، یکی دارد برای تافل آماده میشود، دیگری برای آیلتس، دیگری استرس امتحان GRE را دارد. برای همه غربت های بعد از این هرکداممان غصه دارم و برای هریک از موفقیت‌ها و پیشرفت‌های دوستانم، شور و ذوق دارم. 

هربار میخواهم در صفحه‌های چت با هرکدامشان بنویسم: نرو. نرو لعنتی. 

ولی همه این {نرو} ها را قورت میدهم و میشوم کوهی از امید و انرژی برای تک تک شان.

احتمالا چندسال بعد تبدیل شده ام به یک «در وطن خویش غریب».


1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب