۱۳ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

یک سال گذشت...

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۲۹ تیر ۹۴
  • ۲۳:۰۳
  • ۲ نظر

به قول یکی از بچه ها این روزها سالگرد ماهاس... ماهایی که پارسال همین موقع ها چشم دوخته بودیم به مانیتور تا ببینیم ایندمون چی میشه.. چقد بچه بودیم. تو این یک سال بزرگ شدیمااا. عوض شدیما... حتی مرود داشتیم عوضی شده :دی( خودمو میگم :دی) ... نگاه هامون تغییر کرده ...مسئولیت هامون بیشتر ... گاهی وقتا اشتباهاتمون هم بیشتر.... این راهی که الان توشم پارسال حتی فکرشم نمیکردم .اما الان باش حال میکنم :))) 

حال و هوای غریب

  • مهسا ماکارونی فر
  • شنبه ۲۷ تیر ۹۴
  • ۰۱:۵۶
  • ۰ نظر

بعضی از ادما هستن گدایی ترحم میکنند. میونه ی خوبی با این ادما ندارم. اخه مومن ، انسان، تو که وجودت عزت نفسه د خب اگه این عزت و نفسو خورد کنی چی میمونه ازت. نکن. با خودت همچین نکن.... خودت هیچی به اطرافیانت رحم کن.. همه ی غرور و عزت نفستو میذاری زیر پات که چی؟ که یه احمق علنی بیاد جار بزنه که "وای فلانی عشق منه .جون منه." از همین دری وریا بگه که کنتور هم که نداره .ارارجیف میبافه که اگه پاش بیوفته تو سخت ترین شرایط برات تره هم خورد نمیکنه... بعد حالا بیای یقه ی دوست و اشنا را بگیری که چرا شما دم به دقیه به من نمیگین "عزیزم الهی فدات شم؟؟؟ "دخب اگه اون چشم ها را باز میکردی که میدی کی تو شرایط سخت وایساد و شد سنگ صبورت. کی از خودش زد که حواسش به رفیقش باشه.. کی حماقت کرد و نشست پیش تو درد و دل کرد و تو اومدی توی جمع هوار و داد زدی که "اره فلانی اینجوریه . فلانی خیلی بدبختی که اینجوری. بابا دم معرفتت گرم که هر چی تونستی گفتی و بعد دست گذاشتی رو نقطه ضعفم. میدونی نامردی کردی؟ میدونی زدی له کردی؟ برو خوش باش . ادمی نیستم که هر لحظه خودمو به کسی اثبات کنم.اگه باورم نداری. اگه نمبینی .اگه فقط به 4تا کلمه که از دهن هر کی دربیاد میری دنبالش.. شرمنده من نیستم...

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران      (شهریار)

پ.ن 1: راسی تو که میدونسیتی من اینجوریم . چیشد پس که انتظارت چیز دیگه ای بود؟

پ.ن2: خودتی


وقایع اتفاقیه 2

  • مهسا ماکارونی فر
  • شنبه ۲۷ تیر ۹۴
  • ۰۱:۰۲
  • ۰ نظر

همینجوری الکی ظرف 5 دقیقه تصمیم گرفتم قالبو عوض کنم :))

وبلاگ هایی پیدا کردم که خاموش میخونمشون درواقع همه جا خاموشم و جایی هنوز روشن نشدم... از خوندن پست هاشون لذت می برم :)) 

یه چندروزیه که توافق شده. ادم سیاسی نیستم ولی پیگیر اخبار سیاسی و اقتصادی ( و ورزشی:))) هستم. چون تو جامعه ای زندگی میکنیم که همه چیزش به سیاست گره خورده.

کلن ملت جالبی هستیم: اگه تحریم بشیم ازش جوک میسازیم اگه توافق بشه و تحریما را بردارن بازم ازش جوک میسازیم.. راضیم از خودمون :دی  

حالا این توافقی که شده را میشه بش خوشبین بود که بتونه یه باری را از اقتصاد کشور برداره و یکم وضیعیت اقتصادی بهتر بشه (امیدوارم) ولی هنوز برای جشن و سرور خیلی زوده به نظرم. باید امید داشت که سرانجام خوبی داره ان شا ا...

یکی از بهترین دیپلمات هایی که تا به حال داشتیم قطعا دکتر ظریف می باشند. یه جمله ای که چندروز قبل از توافق خیلی سروصدا کرد و به دل منم خیلی چسبید این بود که" هیچوقت یه ایرانی را تهدید نکنید"..... این جمله واقعا خوب بود. :))) 

ادمی با امکانات جانبی ام ارزوست...

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۲۵ تیر ۹۴
  • ۰۰:۴۰
  • ۱ نظر

تو گروه داشتیم با رفقام در مورد پایین اومدن سرعت تلگرام بحث میکردیم. دلایل مختلفشو گفتیم و اینا. یکیش مثلا این بود که ملت همیشه در صحنه ایران ( که حالا این خودش یه پسته جدا میطلبه...) حدود 16درصد سرورهای تلگ را به خودشون اختصاص دادن و همین باعث ترافیک شبکه تو منطقه میشه .راهکارش اینه که میتونین با فیل.تر شکن برین که اینجوری ای پی شما از یه کشور دیگه که خلوت تره:)) وصل میشه به سرور های تلگ و اینجوری سرعت بیشتره. یکی دیگه از دلایلش مال اینه که تلگ یه حافظه داخلی داره که چت ها و مدیا هایی که به طور جداگانه ذخیره نکردین روی اون قرار داره و اگه میخوواین که سرعتتون بره بالاتر و اطلاعات مهمی تو چت هاتون ندارین میتونین کلیر هیستوری کنین. تا سرعت اپ بره بالا تر... البته در حال حاضر تلگ سرعتش خوبه و سرورهای بیشتری به ایرانیا اختصاص داده ولی چیزی که بهانه نوشتن این پست بود اینه که "کاش ادمی نیز کلیر هیستوری داشت" بعضی از حس ها بعضی از اتفاق ها ( ناخوشایند بیشتر) سرعت لود ادمو میارن پایین . باعث میشن که تو همین دم که هستی خوب و سریع عمل نکنی 

ببین تفاوت ره از به کجاست تا به کجا...

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۱۶ تیر ۹۴
  • ۲۱:۴۷
  • ۰ نظر

تاریخ : 16/4/94

مکان: سر سفره افطار . جمع 4نفره ی دوست داشتنی

پدر: ببینم خورشید تو دانشگاه شما دعوا هم میشه؟

من: دعوا؟ برا نمره و اینا ینی؟

پدر: نعع... دعوای عقیدتی ... سر اقدامات دولت مثلا. سیاسی .اقتصادی.توافق لوزان.مذاکرات.... از این بحثا .... زهرا تو دانشگاه شما چی؟

زهرا: نع پدرم نع .چندبار تا حالا پرسیدی... از این خبرها فقط تو اتاق بسیج و اینا هست . که اونام میشینن با خودشون حرف میزنن

حالا اخه این چه سوالیه میپرسی.؟!!

مادر: دیگه گذشت اونموقع . اینا نسلشون با من فرق داره.نسل جدیدن دیگه

{پدرانگشت به دهان مانده و هنوز هم شگفتی را میتوان در چهره اش دید که چقدر از جواب خواهرجان شگفت زده شده است}

پدر:ینی واقعا از این بحث ها نیست؟؟!!! تو کلاس ها . استادا. دانشجوها...!!!!

من: نه پدر جان خبری نیس. سر کلاس های معارف چرا اندکی هست ان هم از روی رفع تکلیف و این صوبتا ولی در کلاس ها و دانشکده که خبری نیس. استادها هم که اگر تک و توک اهل  سیاست و اینها باشند که جرئت ندارند در کلاس بیان کنندو اه از نهاد بچه ها بلند میشود که ای اقا ما را چه به سیاست استاد لطفن ادامه درس را مرحمت فرمایید این حرف ها به ما نیامده وقت کلاس رابرای درس بگذارید

پدر همچنان در شگفتی این نسل ما مانده است! 

انموقع که هنوز اکانت فیسبوک را نبسته بودم یادم میاید پستی در باره این شکاف نسل ها زده بودم که زیرش شده بود پر از کامنت های خنده دار و دست مایه ای برای شادی دوستان. شاید بعدا در زیر پست اضافه اش کردم .اما حالا به عکس منصوب به ان پست بسنده میکنم

گوش کنیم

  • مهسا ماکارونی فر
  • يكشنبه ۱۴ تیر ۹۴
  • ۲۳:۳۵
  • ۰ نظر

چیزی نمیگم فقط اگه خواستین گوش کنید.


ابعاد نهان یک درخواست دولتی

  • مهسا ماکارونی فر
  • يكشنبه ۱۴ تیر ۹۴
  • ۱۷:۲۹
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

وقایع اتفاقیه 1

  • مهسا ماکارونی فر
  • جمعه ۱۲ تیر ۹۴
  • ۰۶:۰۶
  • ۱ نظر

امروز 12 تیر مصادف با یه شروع پر انرژی برای بودن برای شدن برای رهایی از سکون:)))))))))))

الکی مثلا من خیلی خوفم :))) 

سندروم "حسش نیس"

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۱۰ تیر ۹۴
  • ۱۷:۰۸
  • ۱ نظر

ینی کلی کتاب نخونده تو کتابخونه دارن جیییغ میکشن میگن : خبرت بلندشو بیا بخون حداقل شعورت بره بالا . بعد کلی مقاله و کتاب درسی و مربوط به دانشگاه هست که میگن: خبرت بلند شو بیا بخون سوادت بره بالا. بعد متلب هم هست که از رو دسکتاپ داره خود زنی میکنه میگه: خبرت بلند شو بیا یه ذره کار کن مهارتت بره بالا بدبخت پس فردا لازمت میشه . خود لپ تاپ یه ماهه داره خودشو میزنه : خبر بلند شو یه انتی ویروس رو من نصب کن .تاریخ قبلی تموم شده. یه ویندوز هم نصب کن .من الان دارم به صورت معجزه وار کار میکنم. بعد یه سالنامه هم اون وسط رو میز بازه و یه نمایش نامه نصفه نیمه داره تو مغزش میزنه که : خبرت بلندشو بیا کامل کن ........................................... و اینها همه در حالی است که من چنبره زده ام روی تخت و با سندروم حسش نیس کلنجار میروم..یعنی الان ده روز از تیر رفت :|  یکی بیاد منو بپاشونه :))) کلی کار دارم :)))))

فراموش کن اما حماقت نکن

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۹ تیر ۹۴
  • ۱۴:۲۷
  • ۰ نظر

من رو رفیقم یه حساب رفاقت باز میکنم. ازش توقع عجیب غریبی ندارم. حالا بهترین راه برای بستن این حساب اینه که طرف دهنشو باز کنه هرچی دلش میخواد بم بگه. گند بزنه به هرچی بوده تاحالا . متهمت کنه به ناحق... بعدش دیگه تمومه . دیگه اون اعتماده رفته. میبخشم چون اهل تلافی نیستم ولی دوباره اعتماد نمیکنم چون احمق نیستم. 

1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب