۱۴ مطلب با موضوع «پس از کتاب نویسی» ثبت شده است

و مبارزه با این مشکل است...

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۲۱ اسفند ۹۶
  • ۰۰:۲۲
  • ۰ نظر

در جامعه دو نفر میخواستند یک دین را ترویج کنند، یکی علی شکست میخورد و یکی محمد پبروز میشود. چرا؟

مردم همان مردم عرب قرن هفتم میلادی، دین هم دین اسلام، قرآن هم قرآن ، معبود هم الله. زبان هم یک زبان، زمان هم یک زمان، جامعه هم یک جیز است و هردو هم یک چیز میخواهند ولی یکی پیروز میشود و یکی شکست میخورد.چرا؟

بعضی ها جواب هایی دادند که خیلی وحشتناک بود، میگفتند: به خاطر اینکه علی سازشکارنبوده به خاطر اینکه قاطع بوده به خاطر اینکه با ناحق هرگز نمیخواسته بسازد. خب همه اینها همه به نفع علی و به ضرر پیامبر است. یعنی انکه پیروز شده اینها را نداشته است!
عامل اصلی چیز دیگری است. عاملی که زمان پیامبر نبوده و زمان علی به وجود امده .

این مذهب شرک در زمان پیامبر بی حجاب و راست وروشن بوده است.ابوسفیان و ابوجهل و ابولهب رسما میگفته اند که اینها بت های ما است و باید برای حفظ تجارت قریش همین گونه بماند. عظمت ما و مقام ما و حیثیت ما در میان قبایل عرب بستگی به اینها دارد و ما مدافع اینها هستیم.

علی با همین ها در جنگ است اما اینها حجاب پیدا کرده اند. حجاب چیست؟ حجاب، حجاب توحید است که روی پاسدران شرک کشیده شده است. انوقت این علی که شمشیر کشید ، بر روی قریشی شمشیر کشید که دیگر مدافع بت ها نیست بلکه مدافع کعبه است که دیگر نه معلقات سبعه بلکه قران به سر نیزه میکند و مبارزه با این مشکل است.



به قول گریشمن : وقتی که زور و حیله لباس تقوی می پوشد، بزرگترین فاجعه تاریخ و بزرگترین قدرت مسلط بر تاریخ پدید آمده است.



مذهب علیه مذهب-علی شریعتی به قلم علی اللهیاری

این قسمت : پنجشنبه های کلیشه ای! یا فیروزه ای های کلیشه ای!

  • مهسا ماکارونی فر
  • يكشنبه ۶ اسفند ۹۶
  • ۰۱:۰۱
  • ۴ نظر

نه نشده بود...

درنیامده بود...

خوب نبود...

پنجشنبه فیروزه ای سارا عرفانی رو میگویم. چیزهای خیلی زیادی سر جایش نبود و هربار خودم را مجاب میکردم که دل بده به داستان و تا تهش را بخوان . نمیشد. جزئیاتی داشت که خیلی خیلی باورناپذیرش میکرد . داستانی که لذت تجربه زاویه نگاه جدیدی را به من ندهد از خواندنش لذت نمی برم. 

تمامش کردم چون نمیخواستم تا نصفه رهایش کنم . چندوقتی است این عادت نصفه خواندن را ترک کرده ام و حداقل این تمرین خوبی بود که کتاب را تا ته ببرم!

تعجب میکنم از خودنویسنده که فلسفه خوانده... از این همه سطحی نگری تعجب میکنم. من این همه وابستگی و احساسی برخورد کردن غزاله را نمیفهمیدم آن هم نسبت به کسی که چندباری فقط هم کلامش شده !!! من هیچکدام از شخصیت های دختر داستان را نمیفهمیدم . به قول خودش این همه چیپ بودن سطح دغدغه هاشان را نمی فهمیدم. این همه احساس وابستگی شان به یک نفر دیگر را نمیفهمیدم. این همه سیروسلوک غیرمعنوی و معنوی نشان دادنشان را نمی فهمیدم. این همه قیصربازی های شخصیت های پسر را هم نمیفهمیدم.

کم کم دارم به این نتیجه میرسم که مدار فهم من دچار مشکلات اساسی شده وگرنه که این حجم از نفهمیدن در این بازه زمانی یکماهه ، توجیه دیگری را نشاید!!

4زندان انسان

  • مهسا ماکارونی فر
  • شنبه ۷ بهمن ۹۶
  • ۱۱:۵۵
  • ۵ نظر

شریعیتی سخنران قهاریه ادم باهوشیه

از اون استادها بوده که اگه چیزی را بلد نبوده یا توش نقص داشته خیلی خوب میپیچونده بدون اینکه دانشجو متوجه بشه؛

اگه رو یه موضوعی آف باشی نیمتونی بفهمی چه چاله هایی را شریعتی پنهان کرده؛

برا همینه که خوندن شریعتی خالی فایده نداره.

اگر که اون چیزی که من از عرفان نظری و عملی اسلام میدونم را مبنا قرار بدم میتونم بگم که سخنرانی که شریعتی انجام داده و تو این کتاب به صورت مکتوب در اومده، تماما مربوط میشه به عرفان نظری و درواقع یه بخش خیلی کوچیک از عرفان نظری اسلام که البته با توجه به ماهیت سخنرانی بودن این نوشته اصلا تو این حوزه به نظرم نه تنها بد عمل نکرده بلکه خیلیم خوب و با مثال پیش رفته ( در واقع یکی از بهترین جنبه های سخنرانی هاش این پر مثال بودنشه :)) اما درست وقتی نیاز بوده که به عرفان عملی هم وارد بشه درست همون جا سخنرانی تموم شده :| البته یه چیز مبهمی تو پاراگراف های اخر گفته اما خیلی کوتاه و ناقص و مبهم...

از اونجایی که من به زکات علمم خیلی پایبندم =) و از اونجایی که نسخه چاپی که از روش خوندم خیلی قدیمی بود و یه جاهایی برگه هاش داشت از 6 جهت گسسته میشد ، تصمیم گرفتم که اسکنش کنم و به عنوان یه نسخه دیجیتال اون را برای جهانیان نشر بدم. که البته با توجه به مرگ مولف و تعطیل شدن انتشاراتی مربوط به این کتاب و با توجه به اون قسمت از قانون کپی رایت که من خودم بهش پایبندم ؛ به نظر کار مذموم و ناپسندی نمیاد:)

اسکن نسخه چاپی

حجم: 20.1 مگابایت
پی نوشت: نسخه های تایپی و صوتی این کتاب هم در سایت های زیادی پیدا میشه ولی خب صحت و قیچی نشدنشون را دیگه خدا میدونه:/


شکاف بین تجدد وتمدن

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۲۱ فروردين ۹۶
  • ۱۹:۳۰
  • ۰ نظر

تجدد و تمدن این بار از نگاه شریعتی

عجیبه که با این همه کتاب و سخنرانی و جوسازی که تو این سال ها علیه تجدد گرایی و از خود بیگانگی و فرهنگ غربی شده بازم میشه دید این نگاه تجددگرایی را بین جوان ها.

مصداق بارز آن را میشود در خیل کثیر ایمیل هایی که هرروز بین تحصیل کرده های دانشگاه. ها و استاد های برون مرزی اغلب با مضامین درخواست ادامه تحصیل(اصطلاح جا افتاده ای که هست میگن اپلای) رد و بدل میشود دید. بحثم این نیست که اپلای خوب است یا بد است . من در مسند قضاوتش نیستم. بحثم پارادیم موجود بین این نسل است. اینکه یک نسل بپذیرد که علم را فقط در اروپا و امریکا میشود پیشبرد این مصداق بارز تجدد گرایی است . این را به ما قبولانده اند که علم را فقط انجا میابی و خب صد البته رفاه اجتماعی بالاتر را.

درحالی که کسی اگر مهاجرت میکند سخت تر و بیشتر از وقتی که در ایران است تلاش میکند. و خب این صرفا نتیجه تلاش بیشتر اوست.

متن سخنرانی تجدد و تمدن شریعتی را که خوانده ام بیشتر متعحب میشدم که بعد از 40 سال ما هنوز فریب تجدد گرایی را میخوریم .

1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب