امروز عصر جلسه داریم خانه برا این کاری که یکشنبه و سه شنبه ها باید برم سرش. به نظرم تجربه جالبی میتونه باشه . درس دادن به بچه ها. البته باید قبلش حتما یه مطالعاتی بکنم. سباستین شاید باورت نشه ولی 10روز شایدم بیشتره که درگیر این فریم اخر ویدیو ها برا مسابقه هستیم ینی به اپسیلون اپسیلونش مستر کاف گیر میده یعنی کلا خیلی ادم وسواسی روی نظم دقیقه اینی که میگم نظم دقیق ینی اصن به یه وری بودن و فونت های فانتزی  اینا اعتقاد نداره همه چی باید زیر هم مرکز ثقل منطبق رو هم باشه و تا الان 13تا خروجی را هنوز تایید نکرده ( هی تو دلم میگم خدا به داد زنش برسه:)) یه چندوقتیه دقیق تر نگاه میکنم عمیق تر میشنومم . تو فرجه ایم و یه عالمه درس تلنبار شده ولی ولی من شاید ساعت ها رو یه جمله فک کنم. این روزها بیشتر و بیشتر به وجود یا عدم وجود حقیقت فک میکنم. حقیقتی میتونه وجود داشته باشه وقتی همه چی(تاکید میکنم که همه چی) یه استنباط از طرف ماست و این استنباط فقط بالا و پایین شدن یه سری ترکیب های شیمیایی تو بدن ماست و این ینی از یه چیز واحد به اندازه تمام ادم های زنده و مرده استنباط متفاوت و این عجیبه .مگه میشه یکی هزارتا باشه و همه اون هزارتا یکی. حقیقت حقیقت حقیقت. حقیقت کجاست؟ 
این علمی که داره هروروز بیشتر و بیشتر با سرعت بیشتری رشد میکنه میرسه به حقیقت ؟ توی این کتاب ها میشه حقیقت را پیدا کرد؟ نمیدونم. باید پرسید باید خواند.