هنوز 10 صفحه از این حزوه مانده قرار بود دیشب تمام شود و وا امرزو کش امده. شاید واقعا دیشب تا الان کش امده :) به هر حال مثال های گتاب و تمرین ها مانده اند :) وقت زیاد است باباجون;) امزوز محمدعلی درگذشت:-( محمد علی سراغاز علاقه من بود به بوکس . محمد علی قهرمان نوجوانی هایم بود . یک لحظه که خبر را خواندم احساس کردم چقدر پیر شدم . چقدر از ان دوران گذشته است چقدر پخته تر شدم نه که حالا بگویم تحفه ای شده ام هاااا نه ولی چه فاصله ای است این سال ها . زپان است دیگر درو میکند و میرود . میتراشد انگار ادمی را ... بروم بروم که جزوه هنوز مانده است :))
پ.ن: یهو هم خیلی بی اعصابانه میزنم اکانت اینستاگرام( که تازگی ها خیلی بیخودی گرام شده است . باز قبلنا پیج چندتا عکاس حرفه ای و اینا را دنبال میکردم خوب بود التن از اونام خسته شدم) را حذف میکنم. یک موجی یهو در عرض دو ساعت راه میافتد و جوگیری همانا و اظهار نظرها همان . خلاصه عطایش را به لقایش فروختیم دوزار و رفت . وبلاگ من دردانه مان شده است فعلا . تو فکر قالبم که خودم براش بنویسم . ایشالا😎