کلاریه مَثل معروفی هست که میگه "هیچی جز رده پاتون را تو طبیعت جا نذارید" ولی مگه میشه اخه هوش و حواستو کنار چشمه جا نذاری؟ مگه میشه ؟ اصن یه تیکه از روحتو جا میذاری و میای . برمیگردی و همه خستگی هاتو به شهر میاری و باز در طلب اون تیکه که جا گذاشتی دوباره راهی میشی که شاید پیداش کنی اما بیشتر خودتو جا میذاری و برمیگردی . به نظرم این یه سیکله معیوبه ولی میدونی خیلی دوست داشتنیه.

عکس از من | بازگشت از کلار