- مهسا ماکارونی فر
- سه شنبه ۱۹ بهمن ۹۵
- ۲۱:۰۲
- ۰ نظر
عنوان از یکی از نمایشنامه های وودی الن است .
تو مراسم خاکسپاری ادما برای تنهایی خودشون گریه میکنند و غصه میخورن . مرگ فقط و فقط یه زنگه که به صدا درمیاد که یاداوری کنه ماها همه تنهاییم فقط نمیخوایم باورش کنیم برا همین غصه میخوریم.
20:30دقیقه بود با زنگ یک تلفن پدر یکهو زانوهایش لرزید . پدر را با یک تلفن خبر دادند یتیم شده . 6 سال پیش شهریور هم مادر را با یک تلفن خبر دادند که یتیم شده .
5شنبه قرار بود بروم مراسم هفتم مادر یکی از دوستانم . الان باید بروم مراسم خاکسپاری پدربزرگم .
آمرزش و رحمت برای همه انهایی که درمیان مان نیستند ولی یادشان اندک رشته ای است که به آن چنگ میزنیم که تنها نباشیم.
فاتحه مع الصلوات...