ادم های کمی هستن که وقت میذارن برای عمق .

عمق چیز مهمی سباستین . اینکه سطحی و دم دستی نگاه نکنی به همه چیز 

وقتی حرف یه کتاب میشه . میپرسه که بدرد میخوره؟ اره اره فلانی هم بم گفته بخونم حتما چون فلانی هم خونده بود و تمام 

وقتی حرف یه دوره میشه .میگه بدردمون میخوره یعنی؟ اگه بعدا بدرد میخوره بریم و تمام

و من همینجور نگاه میکنم و میخندم به همه این تلاش های او برای عمیق "به نظر رسیدن" دربرابر دیگران میخندم . تا کی به دنبال بقیه میخواهی راه بیافتی و زندگی انها را موبه مو تکرار کنی؟؟ تا کی میخواهی لذت اتفاقی یک کتاب را خریدن و خواندن و لذت بردن از ان را نچشی. تا کی میخواهی به دنبال در نظر بقیه موفق بودن ادامه دهی .


پس خودت چه ؟ اصلا تا به حال برای خودت وقت گذاشته ای ببینی در این دنیا چه چیز برق چشمانت را به راه می اندازد؟ 

من برای دل خوشی های کوچک زیادی وقت گذاشته ام و 90درصد انها را به طریقه خودم کشف کردم و تغییر دادم تا اختصاصی شوند .

چیزهای خاص و کوچکی را یاد گرفته ام تا مهارت هایم اختصاصی شوند نه برای اینکه حتما بدانم جایی بدردم میخورد . تنها برای اینکه لذت بخش بودن یادشان گرفتم.

من حالا میتوانم انهایی که اختصاصی زندگی میکنند را تشخیص دهم و این موهبت بزرگی در روابطم است و قدرش را میدانم.

رو نوشت به همه انهایی که در این چند سال احمقانه بعضی از دلخوشی های کوچک اختصاصی مرا دزدیدند و در همه جا فریادشان زدند و بدون هیچ تغییری در زندگی به کار بستند و باعث شدند دیگر اختصاصی نباشد و همین علتی بود که آن دلخوشیِِ کوچکِ سادهِ اختصاصی را کنار بگذارم .