گلستانم ارزوست...

مهسا ماکارونی فر
شنبه ۳۰ دی ۹۶
۱۱:۰۸
۳ نظر

سیستم گلستان واقعا انقدر مزخرفه یا داره مسخره بازی درمیاره؟؟:/

یه ترم نشد من مثل یک دانشجوی با کرامت درس بگیرم.... هر ترم باید برم فاصله اموزش تا اتاق استاید را راهپیمایی کنم.

نظرات (۳)

♫ شباهنگ

شنبه ۳۰ دی ۹۶
۱۱:۴۶

:))) باکرامتو خوب گفتی

ما هم آرزو به دل موندیم عین آدم انتخاب واحد کنیم و به آرزومونم نرسیدیم هیچ وقت و درسمونم تموم شد

هعی....

اون زمانی که کاغذی بوده و کلا یه فرم پر میکردی میبردی میذاشتی رو میز اموزش و میگفتی اینا رابده بریم خیلی اوضاع راحت تر و مارشمالو تر بوده:))

البته منم فقط توصیف اون زمانو شنیدم شاید اونم مصائبی داشته(ایکون امیدواری به خویشتن:))

الف سین

دوشنبه ۲ بهمن ۹۶
۰۵:۵۵

ترم جدیدتون شروع شده؟

+ دم دروازه تهران هنوزم گیر میدن به کارت دانشجویی؟

شنبه شروع میشه.

بله. کارت میبینن ولی خب اگه نداشته باشی بگی با استاد کار دارم هم میشه سوار شد. مهربونن:))

الف سین

دوشنبه ۲ بهمن ۹۶
۱۳:۵۲

کارت شناسایی میگیرن از آدم. بعدش کارتو میدن دم نگهبانی. موقع برگشت باید از اتوبوس، دم در پیاده شی و بری به نگهبانی بگی میشه کارت منو بدین؟ در حالی که نگهبان مهربان داره کارت تو رو میده اتوبوس میره و تو باید یه ربع از عمرتو بشینی روی صندلی های دم در تا اتوبوس بعدی بیاد :|

اینا همه زمان ما اتفاق می افتاد و هر غیر دانشجویی که میومد، هر چی فحش بلد بود نثار بی شعوری فرشته های مهربون نگهبان می کرد :/

الان اگه بخواد ازم کارت بگیره میگم خوبه نگهبان صنعتی شریف نیستین با این همه عقده :))) والا بوخودا... تو دانشگاهای تهران استادایی هستن که رسماً تو لیست ترور موساد و سیا ان. ولی نگهبانی دم در این مسخره بازیا رو نداره :/

+ برنامه سرویسا رو نمی دونم عوض شده یا نه. وگرنه با سرویسای هفت میومدم. جایی نیس که برنامه سرویسا رو زده باشه؟ :/

اره. اون روال کارشونه ولی خب انتظامات کتابخونه و دروازه تهران نسبت به دوره گلشن عوض شدن و خیلی مهربونن. یه راهکاری که هست میتونی بگی کارت نیاوردی و شماره دانشجویی بگی و خب بعید میدونم دیگه برن بزنن تو سیستم شماره دانشجویی را :) البته خب از نظر اخلاقی یه کم راهکار خوبی نیست..

+ سرویس ها تا 4 بهمن نیستن . اگه هم که بعد از 4ام کاری داری یه سایتی نقلیه داره

Transport.iut.ac.ir

فک میکنم برنامه سرویس ها رو سایتشون باشه .

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، <strike> یا <s>، ، ، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، ، ، <a href="" title="">، ، <div align="">

کد امنیتی *

ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته می‌شوند

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.

موضوعات

آخرین مطالب

آرشیو مطالب