برک: بزرگ شو و گلوی هیچکس را نبر.


گروهبان احساساتی/ از مجموعه داستان های سالینجر، منتشر شده از نشر افق با نام «این ساندویچ مایونز ندارد»


میدونی، از جنگ حرف زدن آسون نیست. سالینجر اما همیشه عالی درباره جنگ حرف میزنه. اون نمی‌خواد از آدم‌هایی که مردن، اسطوره و ابرقهرمان بسازه، برعکس اون به تو میگه که: ما اونجا وسط اون همه بدبختی، ترسیده بودیم، خیلی هم ترسیده بودیم، ما بچه ننه‌هایی بودیم که دلمون نمی‌خواست اونجا باشیم، ما به سادگی کشته می‌شدیم و تو دلت نمی‌خواد که به سادگی کشته بشی.

و من با هر سطری که از سالینجر میخونم فقط و فقط به این فکر میکنم که چرا جنگ تموم نمیشه؟ چرا هرروز داره آمار پناهجو‌های سوری و فلسطینی بیشتر میشه؟ 

ما بچه ننه‌هایی هستیم که نمی‌خوایم پناهجو باشیم. ما فقط می‌خوایم آزادانه روی هر جای این زمین زندگی کنیم و هیچکس حق این را نداره که به یه نفر دیگه بگه که کجا زندگی کنه و کجا زندگی نکنه!