سفرمان از مریان یکی از ییلاقات تالش شروع میشد و به دران یکی دیگر از ییلاقات تالش ختم میشد. سفر جالبی بود از این نظر که انتظار سرمای به این شدت را نداشتم، انتظار شب را تا صبح از ترس حمله گرگ بیدار ماندن و حواس خودمان را با منچ بازی کردن، پرت کردن نداشتم. انتظار آن دو قطره اشکی که شب در راه طی مسیر ریختم را نداشتم؛ اما هربار همیین غافلگیری ها برایم جذاب است و باعث میشود بیشتر و بیشتر به این سبک سفر کردن ادامه دهم. ساکت تر از قبل شده ام، در بحث های گروهی کمتر نظر میدهم و خیلی بحث نمیکنم و این خیلی خوب نیست باید بیشتر هم صحبت خوب پیدا کنم و تمرین صحبت کردنم را بیشتر کنم.

در یکی از روستاهای بین مسیر، نیسانی را دیدیم که جمله جالبی بر بدنه خود نوشته بود و تا اخر مسیر این جمله را تبدیل به ذکر گروهی کردیم و شد شعار این سفر:

" گوزل الله، گوزله منی"
به لطف همسفر ترک زبانی که داشتیم فهمیدیم که معنی این جمله چیزی در این مایه هاست: خدا زیباست و چشمش به من است.