- مهسا ماکارونی فر
- دوشنبه ۵ دی ۰۱
- ۱۱:۴۷
- ۰ نظر
روزهایی هست که روشنه، شیرینه، پر از خوش شانسیه
دیروز وقتی رو اون میز رو به پنجره اون کافه تو جلفا که پنجره اش رو به کلیسا بود و یه درخت کریسمس کوچولو بغل میز بود و نشسته بودم و یه لیوان شیر عسل گرم گرفته بودم تو دستام و داشتیم فیلم موزیکال میدیدیم با خودم فکر کردم دختر، من واقعا ادم خوش شانسی ام.
اینکه یه نفر انقدر به خودش سختی میده و میاد و لحظه های قشنگی برات میسازه تو دل این تاریکی واقعا خوش شانسی میخواد.
دیروز وقتی رو اون میز رو به پنجره اون کافه تو جلفا که پنجره اش رو به کلیسا بود و یه درخت کریسمس کوچولو بغل میز بود و نشسته بودم و یه لیوان شیر عسل گرم گرفته بودم تو دستام و داشتیم فیلم موزیکال میدیدیم با خودم فکر کردم دختر، من واقعا ادم خوش شانسی ام.
اینکه یه نفر انقدر به خودش سختی میده و میاد و لحظه های قشنگی برات میسازه تو دل این تاریکی واقعا خوش شانسی میخواد.