- مهسا ماکارونی فر
- چهارشنبه ۹ فروردين ۰۲
- ۲۳:۳۱
- ۰ نظر
بهترین سفر عمرم را با بهترین و قشنگ ترین آدمی که میشناسم تجربه کردم.
این 6 روز با اتوبوس و ماشین و هواپیما و کشتی سفر کردم.
گذر زمان را حس نکردم از عالم و دنیا رها بودم و فقط خوش گذروندم.
ساعت ها به قشنگ ترین آدمی که میشناسم نگاه کردم و بغلش کردم.
خندیدیم و گریه کردیم.
راه رفتیم و حرف زدیم.
خیره به ساحل نگاه کردیم و رقصیدیم.
موزیک گوش دادیم و خوش گذروندیم.
هنوز چند ساعت هم نشده که رفته و دلم براش تنگ شده.
دلم برای صداش برای خنده هاش برای نگاه کردنش تنگ شده.
قلبم را جوری حس مکینم که تا حالا حسش نکردم.
فکر میکنم عاشق شدم و دقیق نمیدونم.
10 ماه از شناختنش میگذره و حالا وقتی که پیشم نیست حس میکنم یه تیکه از وجودم نیست.
وقتی بهم میگفت که : مهسا روزهای خوب هم میاد. باورم نمیشد ولی اومدن، روزهای فوق العاده اومدن.
الان وقتی بهم میگه که بازم روزهای خوب میان دیگه باور میکنم چون میان