جالبه . سباستین ادم بعضی وقتا یه کسایی را میبینه بعد طی دو هفته که با این ادم هم صحبته فک میکنه عههههه چقد حرف های منو میفهمه چقد دغدغه هاش شبیه منه چه ادم خوبی .چه خوب که من میتونم یه رفاقت چندین و چند ساله باش داشته باشم اما اما ... یادش میره که ادم یه رفاقت پندین و چند ساله را از یکی دو روز بدست نمیاره.. یه مدتی میگذره بعد میفهمه نه بابا فرسنگ ها متفاوت . اصن ادم مگه میتوه از وری کتاب هایی که یه نفر خونده یا سبک موزیکی که طرف گوش میده بشناسه ؟ نه معلومه که نه.... الان یه مدت گذشته و من تازه فهمیدم عین چقد تاریکه یا چقد دلش میخواد که تاریک به نظر بیاد چقد انحصار طلبه و چقد خودش میدونه اینارا ولی هرروز بیشتر تاکید میکنه . چقد دوس داره که از خودش یه بت بسازه و وحشیانه به کسی که این بت را نقد کنه حمله میکنه و چقد بلد نیست رفیق باشه چقد بلد نیس بخشنده باشه چقد قضاوت میکنه و بد تر از اون به زبون نمیاره و فقط و فقط با نیش و کنایه حرف میزنه. نمیگم این عین یه کلکسیون از صفات بده نه قطعا نه خیلی خیلی بیشتر از این خوبی داره . من میدونم سباستین که هر ادمی خوبی و بدی را باهم داره اما مهم اینه که اگه ادم یکی را انتخاب میکنه که باهاش وقت بگذرونه بتونه بدی هاشو تحمل کنه و من از نیش و کنایه حرف زدن متنفرم. ادم قد رفاقت های چندین و چند ساله را میدونه . رفاقت مثه سیرترشی میمونه باید بذاری تا جا بیوفته . یه نهال که میکاریش و بزرگش میکنی بعد میتونی با ارامش خیال بش تکیه کنی چون تنومند شده . دم کشیده . دعا میکنم که خدا بم نیرویی بده که همیشه رفیقاما داشته باشم که کمتر برنجونمشون که هواشونو داشته باشم .

کاش عین بخواد که دیگه تاریک نباشه