برای شب هایی که پناهم میشود این یک جلد قران مشکی

برای شب هایی که سهم دست هایم میشود این تسبیح ناشمارا 

برای شب هایی که فارغ از مال و غذا و کافئین میشوم 

برای شب هایی که تمام مساحتم خلاصه میشود در سجاده پدر


برای این شب ها دعای ویژه ای بلد نیستم و بد به حال من بعد از این همه سال!

برای این شب ها خودم را کم می اورم چه برسد به یاد برای بقیه و بد به حال من برای این همه خودپسندی!


برای همه این هیچ چیزها 

برای همه این فارغ شدن ها

برای همه این نخواستن ها