چهارشنبه 18 مرداد96 ساعت 5بعدازظهر:
ترمینال کاوه. اتوبوس اردبیل . وقتی با احتمال 1÷12 من دقیقا میشینم رو اون صندلی خرابه :))
پنجشنبه 19مرداد 96 ساعت 8 صبح:
وقتی اتوبوس با 3ساعت تاخیر میرسه اردبیل و ما اصفهانیون مورد فحش دوستان همسفر تهرانی قرار میگیریم :))
و بالاخره ساعت 10 حرکت از دریاچه سوها بعد از یک پشت ِ نیسان سواری معرکه:))
دالان بهشت و ناهارخوری و ساعتشم یادم نیست :))
قرار بود 7 کمپ کرده باشیم دم ابشار و ....
الان ساعت 22.45 ذخیره ابمون تقریبا تموم شده و ما هنوز به اونجایی که باید کمپ.کنیم و اب داره نرسیدیم . کل تیم بریده و نشسته داره اسمون تماشا میکنه. برای اضافه کردن هیجان به فضا یه دو سه نفری دارن از فیلم ترسناک هایی که دیدن حرف میزنن و یه نفر بامزه داره صدای گرگ در میاره =) وسط جنگلیم دقیقا و خب 11 قراره راه بیوفتیم که برسیم به اونجایی که اب داره . از روی gps یه 400 متر داریم . :))
ساعت 12.5 بالاخره رسیدیم :) آاااااب=)
جمعه 20مرداد ساعت 10 صبح ابشار لاتون :
منظره روبروی ابشار بسیار لذت بخش تر از خود ابشار و مستغرق در تفکر در باب اینکه اگه دقیقا از همین نقطه پام لیز بخوره و پرت شم پایین فقط ممکنه استخون انگشت وسطی پام سالم بمونه=))
جمعه 20 مرداد ساعت 6 روستای کوته کومه:
منتظر نیسان تا بریم لوندویل و ساحل :))
جمعه 20مرداد ساعت 7 ساحل لوندویل:
یه ساحل تمیز و دریای نه چندان اروم و من دقیقا لم دادم رو این صخره و فقط صدا صدا صدای موج که میاد . خود ارامش مطلق =)))
ساعت 10 شب: اتوبوس استارا به اصفهان خیلی وقته که رفته و ما منتظریم که یا با نیسان =) بریم استارا و از اونجا بریم تهران یا بریم رشت و یا اتوبوس همینجا بیاد تا بریم تهران.
بالاخره اتوبوس اومد و کولر روشنه و من دارم الاسکارا هم تجربه میکنم:))
شنبه 21 مرداد ساعت 6 صبح:
ترمینال غرب تهران
ساعت 8 صبح : سوار اتوبوس اصفهان به سمت خونه و من واقعا چشمام دیگه داره بسته میشه.
اون شب کذایی وسط جنگل بدون اب نمردیم و این یعنی فراتر رفتن از یه مرز ذهنی :)