۲۴ مطلب با موضوع «مکتب الاکابر» ثبت شده است

از بودن و ...

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۵ مهر ۹۵
  • ۱۹:۴۴
  • ۰ نظر

شکوه و شوکت دیرین ندارد احوال ما

  جلال و هیبت ما برد اشکال یار 

                                      م.دوغ

8:58_5/7/1395_سر کلاس ماشین 2 

عکس از من بیربط به متن و گرفته شده از خیابون امادگاه در اصفهان ... امادگاه پر از خاطره است پر از حرفه پر از خنده است اما یه دوسالی هست که فقط خاطره است 


ما در این وادی حیرت به چه اییم

  • مهسا ماکارونی فر
  • شنبه ۳ مهر ۹۵
  • ۱۰:۴۸
  • ۰ نظر

سرکلاس مخابرات یک بنشینی و از اول تا اخر بیسکویت و بخوری و وبلاگ بخوانی و هرازگاهی یک جمله از استاد بشنوی و غرق شوی در خیالات که تا ناکجا اباد میرود و هی از خودت بپرسی چقدر دور است فاز این درس ها با احوالات ما از عالمی دگرند و از عالمی دگرم . کلاس تمام شد و یش به سوی کنترل خطی :))

تعبیر این روزهای دانشگاه

  • مهسا ماکارونی فر
  • يكشنبه ۱۴ شهریور ۹۵
  • ۲۰:۰۵
  • ۰ نظر

این روزها اولین چیزی که با شنیدن اسم دانشگاه تو ذهنم متبادر میشه یه سکانس از انیمه شهر ارواح هست که یه روح بزرگ و بدبو خودشو میکشونه تا اون مهمانسرا( حمام یا هرچی) جایی که چیهیرو( یا سن که مجبور شد این اسمو بگیره اینجا) نمیدونه چجوری باید از پس این روح بزرگ بدبو بربیاد. گاهی وقتا با خودم فک کمیکنم من میتونم چیهیرو باشم؟ من میتونم اونچه که زیر این روح بزرگ و بدبو پنهان شده را بکشم بیرون و ازش یه میوه ی جادویی بگیرم؟ جواب اینه که نمیدونم ولی باید تلاشمو بکنم. دانشگاه هرروز مسخرره تر و مسخره تر از قبل میشه و بیشتر خودشو به این روح بدبو نزدیک میکنه. انتخاب واحد این ترم مسخره تر از همیشه بود و بسیار متفاوت تر از اونی که فک میکردم برنامم چیده شد و خب من فقط داشتم میخندیدم و حداکثر تلاشمو میکردم که این دانشگاهه مسخره کمترین وقتمو بگیره . سباستین تو که میدونی دانشگاه دیگه شده حداکثر 10% از زندگیم بقیش صرف به معنای واقعی کلمه زندگی کردن میشه.

پ.ن 1: انیمه شهر ارواح( spirited away) را از دست ندید و چندین بار نگاه کنیم :) بی نهایت لذت بخش و پر از معنی

این همون تصویری که از دانشگاه تو ذهنم میاد :)))

و اینم تصویری از چیهیرو :)) 

گاهی وقتا برنامه ریزی نشده پیش میاد

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۱۰ تیر ۹۵
  • ۱۶:۱۱
  • ۰ نظر

دیروز یکی از بچه ها چندتا فیلم میخواست و منم کتاب های کتابخونه تاخیر خورده بود پس بلندشدم رفتم دانشگاه. تو حینی اینکه فلشم داشت رو فلشش کپی میشد بحث های خوبی باهم کردیم حرفای خوبی پیش اومد و همینجوری ادامه پیدا کرد رفتیم بالا (طبقه دوم کتابخونه) بازم نشستیم و حرف زدیم و حرف زدیم و از گذشته گفتیم از اینده گفتیم از حال گفتیم . جالبه که زیاد باهم صمیمی نیستیم و صرفا هم کلاسی هستیم و این برام جالب بود کا هم اون به حرفای من گوش میداد و هم من به حرفای اون بدون قضاوت بدون بحث سر این که کی درست میگه صرفا گفتیم و شنیدیم و این اصلا برنامخ ریزی شده نبود . اخر دست لطف کرد و یه چندتا کتاب هم برا من گرفت و من با 6تا کتاب اومدم خونه.(هرنفر 4تا کتاب میتونه بگیره ).

یه چندوقتیه نمایشنامه خوندنو هم دوباره شروع کردم . از نویسنده ی تئاتر های "مرد بالشی" و "قطع دست در اسپوکان" شروع کردم . مارتین مک دونا به نظرم واقعا یه نمایش نویسه خوبه از نظر من و واقعا لذت بردم از کاراش. بقیه نوشته هاشم میخوام بخونم :) و از اینم نگذرم که تئاتر مرد بالشی که تو ایران اجرا شده هم خیلی خوب بود (پیام دهکردی از اونایی که خیلی گوگولیه:))) خلاصه که مطالعه ام ای روزا رفته بالا و کم کم باید ipرا هم شروع کنم 

1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب