- مهسا ماکارونی فر
- چهارشنبه ۱ آبان ۹۸
- ۱۶:۱۸
- ۱ نظر
شب سوم را در قطار، در مرزی از خواب و بیداری، حسین فخری گوش دادم و با خودم گفتم این هم از اربعین امسال! متفاوت تر از هر سال. سال دیگر شاید حال دیگری باشم و این هیجان انگیز است.
+ اگه اینجا به نظرت جهنم میاد و داره بت بد میگذره، سعی کن بت خوش بگذره، چون اگه تو این سگدونی بت خوش بگذره، هرجای دیگه دنیا هم میتونه بت خوش بگذره
- من به این میگم یه واقعیت گرایی محض. از این به بعد برنامه همینه.
در قطار ساعت 15.47 متروی تهران
در ایستگاه میرزای شیرازی
کودکی 7 یا 8 ساله محتویات معده اش را بالا اورد و در کیسه ای نایلونی به جهانیان عرضه کرد.
و من تمام مدت در این فکر بودم که بهترین پاسخ برای این حجم از روزمرگی و نگاه ها و رفتارهای زامبی وار اطرافم، قطعا همین عمل است.
تا اطلاع ثانوی استفاده از مترو را برای خودم ممنوع کردم. مسیر خوابگاه تا دانشگاه هم که اصلا 15 دقیقه پیاده راه بیشتر نیست.
مابقی مکان ها هم تا وقتی میشود پیاده رفت که میروم و مادامی که نشود پیاده رفت، خب اصلا نمیروم.
the beauty of the rain
Is how it falls, how it falls, how it falls
How it falls, how it falls, how it falls
-از خواننده خوب و مردمی Dar williams-