۵۶ مطلب با موضوع «تجارب العالیه» ثبت شده است

بدون مرز

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۲۹ خرداد ۹۷
  • ۰۰:۳۹
  • ۰ نظر
مثل یه گرگ چندروزه حمله کرده ام به یه کالکشن از 2تا خواننده ی مصری و لبنانی و هر ثانیه از زیبایی موسیقی شون به وجد میام.
کالکشن قبلی که بهش حمله ور شده بودم از یه رپر فرانسوی بود.
و این یعنی دنیا کوچکتر از ان است که مرز بندی اش کنیم.

کلا سخت نگیریم ، جدی هم نگیریم

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۱۵ خرداد ۹۷
  • ۱۳:۳۴
  • ۰ نظر
یه برنامه برای زندگیم داشتم که هیچی طبق اون پیش نمیرفت ، از یه جایی رهاش کردم و شروع کردم فقط به قدم بعدی فکر کردن. دیگه خودمو رنده نکردم که چرا فلان موقعیت جور نشد و بهمان وضعیت به شرایط مطلوب نرسید . یه جایی شروع کردم اون قصر ایده ال گرایی را خراب کردن و عوضش یه کلبه واقع گرا ساختم. موثرترین راه برای رسیدن به این موقعیت فکری ، همین سفر رفتن های ماجراجویانه بود. هر سفر یاد گرفتم که تو لحظه درست ترین تصمیم را بگیرم ، یادگرفتم که گم شدن وسط ناکجا اباد میتونه بهترین تجربه زندگیت باشه. این سفر ، عصر روز اول ، ما گم شدیم! از مسیر GPS خارج شده بودیم، هوا رو به تاریکی بود ، پس همونجا کمپ کردیم. فردا هوا مه و بارون و باد بود و خطای GPS تو این شرایط بیشتره، برگشتن و پیدا کردن مسیر کلی انرژی مون را میگرفت ؛ تصمیم گرفتیم همین مسیر پیش رو را بریم و ببینیم از کجا سر در میاریم و رفتیم. هیچوقت نمیدونستیم قراره چنین منظره های شگفتی ببینیم ، هیچوقت نمیدونستیم این سفر میتونه انقدر جادویی باشه.
گاهی با خودم میگم که زندگی هم میتونه همینجور باشه ، من فقط باید تصمیم بگیرم که قدم بعدی را درست بردارم و مقصد چی؟ با قدم های درست مقصد جای درستی خواهد شد. چه کسی ملزم کرده که من حتما در مختصات x  بایستم؟ هرچندوقت یکبار بایدبه خودم یاداوری کنم که این چارچوب های فکری دست و پا گیر را بشکنم.
از اینجا شروع کردیم
جایی که گم شدن اغاز شد
همسایه ها
اون دیواری که میبینید مرز ایران و ارمنستانه
ارس ِ شگفت انگیز

چنگال نمیبرم!

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۱۰ خرداد ۹۷
  • ۰۲:۰۹
  • ۰ نظر
اول با خودت میگی خب یه چنگال که وزنی نداره ، با خودم میبرمش. بعد با همین استدلال یک سری چیز های چنگال گونه را میگذاری رو میز تا  بعد در کوله جایشان دهی.
اما ساعت از 2که میگذرد و داری با تکلیف fpga کلنجار میروی، چشمت می افتد به همه چنگال گونه های روی میز و با خودت فکر میکنی که بدون چنگال هم میشود غذا خورد بدون فلان چیز هم میشود 3 روز دوام اوردم، آن یکی بهمان چیز را هم میتوانم با خود نبرم و... اینجور میشود که سبک تر میشوی.
اگر عارفانه تر به این قضیه نگاه کنیم، میشود یک چیزی در این حد که " سنگ ریزه های کوچک کوله بار زندگی ات را باید دور بریزی ، بدون آن ها هم میشود طی مسیر کرد و سبک تر راه را پیمود" .

چون ندانی ز خود سفر کردن بایدت بر جهان گذر کردن

  • مهسا ماکارونی فر
  • جمعه ۲۱ ارديبهشت ۹۷
  • ۲۰:۴۰
  • ۱ نظر

کلمه به کلمه، پاراگراف به پاراگرفی که نوشتم را با فشار انگشت روی بک اسپیس فرستادم جایی که از اول بودند. کلمات انتقال دهنده های بی عرضه ای هستند. 

از پر حرفی هایم میخواهم به دیالوگ زیر بسنده کنم و یک عکس.

22شمع خاموش میشود

  • مهسا ماکارونی فر
  • شنبه ۱۱ فروردين ۹۷
  • ۰۲:۰۰
  • ۱ نظر

بیست و یک را دقیقا همین گونه طی کردم؛ در حال رخوت زدایی و نگاه جدید به همه چیز! سیر مطالعاتی عجیبی را پیش گرفتم؛ به طرزی شگفت انگیز سر قفسه هایی اعجاب انگیز از کتابخونه رفتم ؛ گوشم را به شنیدن طیف وسیعی از موسیقی غربی و شرقی دعوت کردم؛ ورزش جدیدِ شورانگیزی را شروع کردم؛درمجموع 8سفر رفتم هر یک پر از تجربه و پر از شور و پر از خارج شدن از حاشیه امن ذهنم و هر یک تجربه بقا در شرایط مختلف!

بیست و دو پیش رو است. مبهم تر و عجیب تر از سال های پیش. هدف گذاری های اخلاقی ام جدی تر از هدف گذاری های کاری و تحصیلی ام است. سال سختی است، اینو از این جایی که ایستادم میتونم ببینم؛ گذرگاه های تصمیمی خطرناکی پیش رو است که ماحصلش یا یک عروج است و یا یک هبوط!

به هر حال 22دور به دور خورشید هم تمام شد.

23امین دور را اما خدا میداند که به پایان میبرم یا نه؛ که این روزها فرکانس تماشای " کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۖ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ۗ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ " در رنج مگاهرتز است.


+از اهداف مادی بخوام بگم : اگر که درآمد جیب مبارک یاری کنه امسال قصد دارم به وصال این یار محبوبم برسم ، که در فراقش چه شکوه ها که به دوربین گوشی بردم.

کلهر نور چَشم ماست

  • مهسا ماکارونی فر
  • جمعه ۲۵ اسفند ۹۶
  • ۱۸:۵۸
  • ۰ نظر

و چجوری میشه مسحور کمانچه کیهان کلهر نشد؟! 

این قسمت : پادکست خوب یعنی تفریح خوب

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۱۷ اسفند ۹۶
  • ۱۵:۵۵
  • ۰ نظر

از تفریحات امروز میشه به تمیز کردن شیشه ها و گاز همرا با گوش کردن به اپیزود 35 چنل بی اشاره کرد.( و چه لذت ها که از این کارهای الکی همراه با یه محتوای شنیداری خوب میشود برد=))

چنل بی را میشه از ناملیک یا کانال تلگرامشون و یا به طور خیلی حرفه ای از اپلیکیشن های پادکست گوش داد. تجربه شخصی خودم گوش دادن به پادکست با اپلیکیشن podcast addict عه  ، یه آپشن خوبی که اپلیکیشن داره اینه که میشه سرعتش را تندتر یا کند تر کرد که من خودم یا سرعت 1.5 برابر حالت معمول گوش میدم.

 لیست اپیزود هایی که میتونم بتون پیشنهاد بدم: 

-مجموعه قسمت های سیلک رود

-انگلا مرکل

-گیزموندو

-به زبان آتش

-دست

در راستای معرفی چنل بی یه توییتی هم چندوقت پیش کرده بودم که الان حالشو ندارم برم از توییتر کپی کنم بیارم اینجا ولی خلاصه اش این بود که برای فرار از پلی لیست های تکراری توی ترافیک به چنل بی پناه ببرید!


چنل بی ( بر روی عبارت کلیک کنید تا به سایت منتقل شوید و اوقات خوشی را برای شما خواننده محترم ارزومندیم:) 

                                                                                                                                                     رادیو خرت و پرت)

اصلا شعف خاصی در من جاری شد!

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۱۶ اسفند ۹۶
  • ۱۸:۲۵
  • ۲ نظر
کل انرژی امروز هم مدیون پدیداورنده های تصویر زیرم:

لوکیشن: پیادرو خیابون حکیم نظامی در حال عجله داشتن برای رسیدن به سرویس 7

یه اقای 2متر در 2متر را تصور کنید که یه کیف صورتی kitty با ابعاد 15 سانتی متر در 15سانتی متر روی شونه سمت چپش به سختی جا گرفته ، دست راستش تو دست یه دختر حدود 5 یا 6 ساله است؛ دختربچه یه سارافون سورمه ای ، یه کلاه و سویشرت زرشکی و یه جفت نیم بوت قرمز پوشیده و با شوق زایدالوصفی داره یه چیزی را برای اون اقای 2متر در 2متر( احتمالا باباش) توضیح میده و هر چندثانیه یکبار سرشو میاره بالا تا ری اکشن اون اقاهه را چک کنه!

شاید کلا صحنه خاصی نباشه ولی خب واقعا تماشای این صحنه انرژی امروز و 2روز آینده ام را تامین کرد.

ظرف درمانی!

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۷ اسفند ۹۶
  • ۲۲:۰۶
  • ۱ نظر

اگر پروژتان لنگ در هوا مانده است...

اگر تکلیف fpga تان ناقص روی دسکتاپ به شما خیره شده است و ددلاین تحویل آن فرداست...

اگر از 4 کتابی که از کتابخانه امانت گرفته اید تنها یکیش را خوانده اید...

اگر چند خرید واجب دارید ولی حوصله رفتن تا خاقانی را ندارید...

پیشنهاد رادیو خرت و پرت به شما این است که البوم " نه فرشته ام ، نه شیطان" از همایون شجریان  را پلی کنید ، دستکش های زرد را به دست کنید و به سینک پر از ظرف کثیف تلنبار شده ، پناه ببرید!


  و قطعا ارامش را در لحظه ای خواهید یافت که ظرف ها تمام شده ، سینک را سابیده اید و دستکش را با ظرافت خاصی ، جوری از دست درمی اورید که انگشتانتان ذره ای خیس نشود.

جزیره نوردی!

  • مهسا ماکارونی فر
  • جمعه ۲۷ بهمن ۹۶
  • ۱۱:۲۷
  • ۰ نظر

از هر سفری که برمگیردم یه مهسای دیگه متولد میشه! یه مهسای مستقل تر و مهسا تر!

این سفر از 7 شب پنجشنبه 19ام شروع شد تا 9صبح پنجشنبه26ام. از اصفهان به بندرعباس و بعد هرمز و قشم و بعد هنگام و دوباره قشم و بندرعباس و در نهایت دوباره اصفهان.

هرمز فراموش ناشدنی بود! 

غروب ساحل تک درخت (عکس از یکی از همسفران)

غروب روی صخرهای دره مجسمه ها ( عکس بذارم مزه اش میره. خودتون برید ببینید. یه کم هم صخره نوردی داره و خب مراتب احتیاط را هم رعابت کنید:))

دره مفنق

تجربه هیچهایک هم تجربه جالبی بود. از اسکله کندالو تا قشم را هیچهایکی رفتیم. بحث هزینه و پولش نبود، بحث اشنا شدن با ادم های مختلف فارغ از یه رابطه پولی و مادی بود. شنیدن تجربه هاشون و گفتگو درباره معیشت مردم تو قشم و صحبت با اون راننده اهل میناب و حتی صحبت از چابهار و خیلی چیزهای دیگه...

هنگام هم جزیره ویژه ای بود.

ساحل خنیزی

همونجا 1کیلومتر اونورتر

همونجا 3کیلومتر اونورتر

این سفر یک هفته ای چیزی حدود 280تومن هزینه داشت!

توصیه ام اینه که اگه هرمز رفتین ، حتما ساندویچ کوسه و ماهی مرکب را هم امتحان کنید. مزه جالبی میده!

1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب