- مهسا ماکارونی فر
- پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۹۷
- ۱۸:۵۴
- ۳ نظر
با اندک دانش زبان و با اندک معلومات ریضمو و با اطلاعات شیمی دبیرستان رفتم کنکور میم شیمی دادم :) خیلی هم خوش گذشت:) کنکور برق هم که اصلا اسم ننوشته بودم . کیکش هم خوشمزه بود :)
با اندک دانش زبان و با اندک معلومات ریضمو و با اطلاعات شیمی دبیرستان رفتم کنکور میم شیمی دادم :) خیلی هم خوش گذشت:) کنکور برق هم که اصلا اسم ننوشته بودم . کیکش هم خوشمزه بود :)
دانشجوی کارشناسی یعنی مخترع دوباره چرخ!
اوایل از این کار متنفر بودم ؛بی نهایت خسته کننده بود که ما در پروژه هایمان یا در آزمایشگاه های مان مدارهایی را میبستیم که چندین سال قبل طراحی شده بودند و استفاده شده بودن و الان حتی از تاریخ مصرفشون برای استفاده در هرجایی گذشته بود!
ما بارها و بارها چرخ هایی را اختراع کردیم درحالی که پیشروها در حال اختراع هایپرلوپ ها بودند.
اون موقع من غر میزدم نسبت به دستورکارهای قدیمی آزمایشگاه نسبت به بی تفاوت بودن و رفع تکلیفی بودن تی ای های ازمایشگاه (باحالتی که من فقط میفهمم و مرجع عالمم و بقیه هیچی نمیفهمن!و چقدر احمق بودم.)
من الان دارم میفهمم که چقدر اختراع دوباره چرخ ها چیزهایی به من یاد داد که با استفاده از چرخ نمیتونستم یاد بگیرم. برای اختراع دوباره چرخ ذات حرکت و جابجایی را میفهمیم این درحالی است که با استفاده از چرخ (یا حتی بدتر از آن استفاده از ماشین ها و درون ها در برخورد اول) اولین مفهومی که با آن مواجه میشویم سرعت و شتاب است و این ها مفاهیمی است سوار بر مفهوم جابجایی که اگر جابجایی را نچشیده باشی حقیقتا مزه سرعت و شتاب برایت یکسان است و یک چیز دم دستی !
اینها را درست وقتی فهمیدم که داشتم از شتاب دایره ای درمقابل کسی حرف میزدم که جابجایی را نچشیده بود و چشمانش دربرابر جادو برق نمیزد!
پ.ن : مفاهیم جابجایی و سرعت و شتاب و شتاب دایره ای استعاره ای ازمفاهیم دیگر است.
پایبندی به یک قانون بد بهتر از اصرار به بی قانونیه اونم به بهانه اینکه قانون وضع شده مدافع حقوقت نیست.
7-"آشیخ جوادی *" میگه : کوه باشید. کوه که با کسی کار نداره ! کسی نمیتونه به جنگ شما بیاد ولی تاجایی که میشه خیرتون به بقیه برسه.
9- صدای آشیخ این روزها هم پای مسیرهای عجیبیه که در شهر میرم.
13- یه راه ورودی خلوت و سَبُک از نگاه ها و حرف های سنگین بسیجی ها پیدا کردم به قطعه جاویدالاثر.
17-از ترس های جدیدم شده اینکه جمعه ها دلتنگ بشم! غرورم اجازه نمیده با این حال رسوا دست دلمو بگیرم و برم تو اون ازدحام نفوس .
24-صفه بودیم اون بالا شین بم گفت :مشکل تو اینه که خجالت میکشی پاهات رو زمینه !
بهش گفتم : قبول ولی راه حلش اینه که همینجور زمینگیر بمونم؟
*:ایت ا.. جوادی آملی
این پست صرفا یک سری پاراگراف بی ربط است که توسط ذهن مشوش من بهم مربوط شده است . خواندنش اصلا توصیه نمیشود! و نویسنده این سطور اکیدا توصیه میکند که وقت خود را پای خواندن آن تلف نکنید .
از عجایب روابط انسانی ذکر همین یک نکته بس که:
برای شروع یه رابطه،هر دو سر درگیر در این رابطه تصمیم میگیرن ولی برای پایان دادن به یه رابطه فقط کافیه که یکی از دو سر دیگه مثل قبل این رابطه را نخواد.
درست تو همین نقطه ، طرف دیگه نمیدونه که یه فکری برای غرور لطمه خورده اش بکنه یا اونم بذاره بره!
این ادم های ساده با روابط پیچیده!