خامی

  • مهسا ماکارونی فر
  • يكشنبه ۲۶ خرداد ۹۸
  • ۱۹:۲۶
  • ۰ نظر
حقیقتا وقتش رسیده که در همه ابعاد زندگیم خامی به خرج ندم. مثلا دیگه حداکثر تو 2 یا 3 بعد اشکالی نداره ولی دیگه نه همش مهسا جون!

توروالدز با طعم نایکی

  • مهسا ماکارونی فر
  • يكشنبه ۱۹ خرداد ۹۸
  • ۰۸:۰۹
  • ۰ نظر
به نظرم میرسه که شعار نایکی یه چیزی کم داره و اگه بخوایم یه ذره از منش لینوس توروالدز قاتیش کنیم در اصل باید این باشه: 


JUST DO IT, FOR FUN 

پ.ن: 13و 13 و...

تاریخ با حسرت هایم نشانه گذاری شده است

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۱۵ خرداد ۹۸
  • ۲۲:۰۹
  • ۰ نظر
برای هیچ چیز این 5 ماه حسرت نخواهم خورد الا کنسرت بندرعباس داماهی که 23 خرداد است و من 24 خرداد باید در اصفهان باشم.
به هرحال یکی از غصه نمردن، یکی از درد بی دردی !

والدین

  • مهسا ماکارونی فر
  • يكشنبه ۵ خرداد ۹۸
  • ۱۲:۰۶
  • ۰ نظر

Noah: I just want to say one more thing.

Being a parent is hard, and I know we haven't done it perfectly, but...

I learned from my parents' mistakes, and your mother learned from hers, just as you'll learn from our mistakes and be better with your children... until... someone, someday, many years from now, finally... has a perfect childhood.

10 the affair-season 3-episode

قرصی چیزی برای درمانش نیست؟

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۱ خرداد ۹۸
  • ۲۳:۰۲
  • ۰ نظر

واریانس فکری بالا یعنی اینکه موزیک پلیرت را باز کنی، اپرای عروسکی دیدار شمس و مولانا اون قسمت که مغول ها حمله کردن به ایران را پلی کنی و بعد وقتی تموم شد با دست خودت بری cloudy now از بلک فیلد را پلی کنی.

شافل پلی نه هاااا با دست خودت از همایون شجریان بری استیون ویلسون. 

توقعت زیاده

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۸
  • ۰۰:۴۱
  • ۰ نظر

احساس میکنم در همه ابعاد زندگیم «آفتابه، لگن هفت دست/ شام و ناهار هیچی» را به تجلی رسوندم.

حالا نه اینکه از این به بعد برنامه بخواد عوض بشه، نه، بذار تا تهش بریم ببینیم که چی میشه.

پ.ن: «توقعت زیاده» نام آهنگی است از گروه ولشدگان که همچین بی ربط هم نیست به احوال.

پ.ن2: 10میلی گرم ریتالین برای 4 ساعت غرق شدن در مباحثی از macroeconomics

رهاش کن بره، رئییس

  • مهسا ماکارونی فر
  • جمعه ۲۷ ارديبهشت ۹۸
  • ۱۱:۵۵
  • ۰ نظر

جامعه نگو ، اجتماعی از  "چیزهایی هست که نمیدانی"  بگو.

تو میری تو خودت و احساس تعلق نمیکنی

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۱۹ ارديبهشت ۹۸
  • ۱۷:۴۸

هوا آفتابیه، همه خوشحالن، غم هیچ جای این خونه نیست، تمام چرخ‌دنده‌ها به جا و درست می‌چرخند، هیچ پیچی شل نیست و همه چیز سرجای خودش است اما ...

انت تعلم

  • مهسا ماکارونی فر
  • يكشنبه ۱۵ ارديبهشت ۹۸
  • ۰۸:۳۰
  • ۱ نظر

 اَمْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفیرُها وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، 


خیلی حرفه ها ...

م.ح

  • مهسا ماکارونی فر
  • جمعه ۱۳ ارديبهشت ۹۸
  • ۱۷:۵۸
  • ۳ نظر

رئیس خوب گلی است از گل های بهشت ..حتی میتونم بگم ارکیده ای است از ارکیده های بهشت. شاید بپرسین چرا ارکیده ؟ که درجواب باید بگم به شما ربطی نداره!

1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب