خنده های زورکی

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۲۶ شهریور ۹۷
  • ۲۲:۰۱
  • ۲ نظر
دانشجوی چاپلوس و دون پایه درونم امروز مجبور شد به تمام شوخی های بی مزه استاد صنایع بخندد، چرا که دیر رسیده بود و مجبور شده بود در ردیف اول سکنی بگزیند!

گپ در باب تپلی!

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۲۶ شهریور ۹۷
  • ۱۱:۰۱
  • ۰ نظر

به طور معمول هرادم تپلی از زندگیش لذت بیشتری برده و در معاشرت های غذایی تجربیات جذاب‌تری دارد ولی هر آدمی که لذت بیشتری از زندگیش برده لزوما تپل نیست!

تجربه سی سالگی باید اینجوری باشه

  • مهسا ماکارونی فر
  • جمعه ۲۳ شهریور ۹۷
  • ۱۴:۳۷
  • ۱ نظر

به بعضی از این آدم‌های رنج سی‌سال، حسودیم میشود. به سبک زندگی‌شان، به آرامش و ثبات‌های فکری‌شان، به تصمیم‌های غیرعجولانه‌شان، به اینکه سعی نمی‌کنند گردوخاک راه بیاندازند و خودی نشان دهند، بلکه آرام و بیصدا راه خودشان را میروند.

دعوا و نزاع بر سر قدرت احتمالا یک جایی در 29سالگی جای خودش را به پادشاه قلمرو درونی میدهد و همه چی خودخواهانه‌تر میشود.

ایزد در بیابانت دهد باز؟

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۲۱ شهریور ۹۷
  • ۱۹:۴۲
  • ۴ نظر
یه نفر ساعت 10:7 صبح، مبلغ 240تومن ریخته به حسابم و تا الان که کسی مسئویت این عمل را  به عهده نگرفته! کاش کلا کسی نیاد بگه بابت چی بوده و من در این خوشحالی به کارم ادامه بدم :))

این قسمت: نوستراداموس

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۱۹ شهریور ۹۷
  • ۲۱:۳۷
  • ۰ نظر

مشاهدات بیانگر این است که یک رسوایی بزرگ مالی در گمرک در اواخر اسفند تیتر خبری خواهد شد!

این قسمت: سنگ پا

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۱۹ شهریور ۹۷
  • ۲۰:۵۵
  • ۰ نظر

درد اینجاست که خط تولید قدیمی یه کارخونه خوابیده و طرح توسعه خط تولید جدیدش کنسل شده!

با هرکسی هم می‌شینی دردودل کنی میگه پاشو برو! خب سوال اینجاست که من اگه نخوام برم باید ساکت بشینم شمارا نگاه کنم؟ 

_ پرروتر از این حرفام:))_

حالا تا شنبه چجوری سر کنیم

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۱۵ شهریور ۹۷
  • ۱۸:۵۷
  • ۲ نظر

«ایران من» همزمان با پخش سراسری شنبه ۱۷ شهریور به دست شما خواهد رسید.


پ.ن:خوشحالم مثل کسی که شنبه، آلبوم شجریانش میرسه :)))

این اتفاقی هااا

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۱۴ شهریور ۹۷
  • ۲۳:۱۶
  • ۴ نظر

هر موقع تنش عصبی دارم، میرم تو آشپزخونه و یه چیز شکستنی میگیرم دستم و رها میکنم تا به هزاران قسمت تقسیم بشه، تو گویی تمام ناراحتی و عصبانیت هام به هزاران تکه تقسیم شده و بعد وانمود میکنم که از دستم افتاده و حالا حدس بزنید کی امروز هم یه لیوان و هم یه بشقاب از دستش "اتفاقی" افتاده؟ :)))

من که راضیم

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۱۴ شهریور ۹۷
  • ۲۱:۱۳
  • ۰ نظر

ولی من یه مسعود فراستیِ درون دارم که  قریب به اتفاق دوستام معتقدن که خیلی رو اعصابم .

حتما

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۱۴ شهریور ۹۷
  • ۲۰:۴۸
  • ۰ نظر

چاره حتما جز اینه که ناله‌‌ی شبگیر کنی!

1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب